Monday, October 11, 2010

فراری


روزی که صدا، موازی سکوت است
و نگاهِ تو لرزان
روزی که شب ها بر روی صبح می غلتند
و نگاه تو نگران
روزی که دلم ترسید ، از روزهای ندیدنت
و نگاه تو بر قدم های من گریان
و روزی که نگاهِ تو با روزهای من هم بستر شد
از ترس اعدام های شبانه
و تو و من با هم فرار کردیم
به کجا ؟
.
.
.
به این فکر نکردیم


* عکس : صحنه ای از فیلم ضد مسیح ، اثر لارس فنتریه