چگونه رها کنم
شرطی را که از آغاز ، پرنده وار بر دروازه دلم نشست
.
.
چگونه رها کنم
این غمهای هوس انگیز و بی تاب تنهایی را
همان که یدک کشش بوده ام ، از روزگارانی که آهسته لمست کردم
نگاهم کردی و بعد هیچ .
حبابها یکی یکی ترکید
در میان بازی کودکانه و سرد من و دیوار
.
.
حال چگونه رها کنم باز
لذت هم زدن این استکان چای را
وقتی تلخی ات می تازد هنوز
در این دوران تازیانه های شبانه.
.
.
.
.
چگونه رهایتان کنم
دیوار های سرکشِ دوست داشتنی
No comments:
Post a Comment